[جان عالم یا اباصالح

وبلاگ ادبی، ارزشی ، مذهبی

[جان عالم یا اباصالح

وبلاگ ادبی، ارزشی ، مذهبی

  • ۰
  • ۰

لب ما وزلف تو

لب ما و قصه‌ی زلف تو، چه توهمی! چه حکایتی!
تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحمی! چه سخاوت

به نماز صبح و شبت سلام! و به نور در نَسَبت سلام!
و به خال کنج لبت سلام! که نشسته با چه ملاحتی!

وسط «الست بربکم» شده‌ایم در نظر تو گم 
دل ما پیاله، لب تو خم، زده‌ایم جام ولایتی

به جمال، وارث کوثری، به خدا حسین مکرری
به روایتی خود حیدری، چه شباهتی! چه اصالتی!

«بلغ العُلی به کمالِ» تو «کشف الدُجی به جمال» تو
به تو و قشنگی خال تو، صلوات هر دم و ساعتی

شده پر دو چشم تو در ازل، یکی از شراب و یکی عسل
نظرت چه کرده در این غزل، که چنین گرفته حلاوتی!

تو که آینه تو که آیتی، تو که آبروی عبادتی
تو که با دل همه راحتی ، تو قیام کن که قیامتی

زد اگر کسی در خانه‌ات، دل ماست کرده بهانه‌ات 
که به جستجوی نشانه‌ات، ز سحر شنیده بشارتی

غزلم اگر تو بسازیم، و نی‌ام اگر بنوازیم
به نسیم یاد تو راضیم نه گلایه‌ای نه شکایتی

نه، مرا نبین، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن 
ز درت بیا و ردم نکن تو که از تبار کرامتی

  • ۹۵/۰۴/۳۱
  • علی رضایی

نظرات (۱)

  • مجله الکترونیکی زندگی مهدوی
  • کاش خبر آمدنت
    زود بپیچد در شهر
    تا که روی بنری نقش ببندد چنین
    شکر حق که پسر فاطمه آمد ز سفر
    با سلام وبلاگ خوبی دارید امیدواریم جهت ترویج فرهنگ انتظار در فضای مجازی موفق باشید به مجله الکترونیکی زندگی مهدوی سر بزنید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی